فرزند انسان از بدو تولد در جستجوی تعلق، وابستگی، محبت، صمیمیت و زندگی در یک محیط گرم و مطمئن بوده و سعی می کند تا خود و محیط خویش را ارزش گذاری نماید.
این نیاز به تعلق داشتن، بودن یک عضو در یک گروه به نام خانواده، داشتن هویت در این جمع و اجرای یک نقش، همواره در تمامی مراحل زندگی کودک ما، رلی مهم و اصولی را بازی می کند. این کودک وقتی به سن نوجوانی و جوانی می رسد درحقیقت موقعیت اجتماعی و خانوادگی خود را می شناسد و در قالب رل های مختلفی که به ایشان داده شده است، فعالانه خود و یا خویشتن خویش را به معرض نمایش می گذارد.
این جوان و یا فرد شکل گرفته و عضوی از محیط کوچک خانواده، اینک دارای تعلقات فکری، فردی و اجتماعی خاص خود میباشد و ما تنها با آگاهی و مکالمه سالم با این جوان است که می توانیم گوشه ای از دنیای او را شناسایی کنیم. عوامل زیادی باعث می گردند که فرزندان ما دچار بحران روحی و روانی شده و در نتیجه دنیای ایشان نیز از آن متاثر گردد از جمله این عوامل میتوان به دوری ها، مهاجرت ها، از دست دادن دلبستگی ها و یا بدست نیاوردن دلبستگی های جدید (یافتن دوست هم سن و سال) اشاره نمود. فرزندان ما همزمان در دوران رشد و طی کردن مراحل سنی در تلاش برای بدست آوردن تفکر معنوی و تعریف از خویشتن خویش نیز می باشند.
این دو سیر همزمان، یعنی سیر تکامل رشدی و شخصیتی و سیر جابجایی ها و نیاز مبرم همگرایی و مطابقت با شرایط جدید، گاهی مبدل به یک مشغله فکری عجیبی میشود که فرزند ما در آن احساس ناتوانی و عجز می کند. افسردگی و ناراحتی های روحی در جوانان و فشارهای ناشی از عدم رضایت از وضعیت فیزیکی بدن خود، امروزه یک امر بسیار عادی تلقی میشود که فقط یک خانواده ی آگاه می تواند برای مقابله با عواقب خطرناک این شرایط، دست به راه حل های اصولی و منطقی بزند.
ما هر گاه جوانان خود را ناراحت و پریشان می بینیم سعی می کنیم که با پند و اندرز دادن هایی که خود از پدران و مادران مان یاد گرفته ایم به آنها کمک کنیم. گاهی اوقات بدون در نظر گرفتن دنیای امروزی و شرایط جدیدی که فرزندان ما با آن روبرو هستند، ما سرمشق های از پیش آماده شده و نسخه های قدیمی به ایشان می دهیم، نسخه هایی که خود با آن بزرگ شده ایم و به نوعی هم شاید به ما کمک کرده باشند. در این مهم ما تفاوت نسلی، زمانی و مکانی را نادیده می گیریم.
ما در واقع گاهی نگرانی های خود را به فرزندان جوانمان منتقل می کنیم، نگرانی های دعوای با همسر ، نیافتن کار و یا مسائل دیگر.
البته مشاورت و در میان گذاردن مسائل خانواده با همه اعضای خانواده کاری است منطقی و این امر باعث باز بودن درهای مکالمه و تفاهم می شود. در مواردی ما از این امر غافل می شویم که فرزندان ما در سن های خیلی پائین متاسفانه با مسائل بزرگترها آشنا می شوند ، مسائلی که بهتر بود میان بزرگ ترها حل می شد ولی آن امور به دلایلی در معرض آگاهی های فرزندان (یعنی شنیدن، دریافتن و دانستن) گذاشته شده است. ما گاهی با پیش فرضیه و تعصب خود، شور و اشتیاق و قدرت تصمیم گیری و امکان تجربه سالم را از فرزندان خود می گیریم بدون اینکه واقعا نیازهای اصلی فرزند خود را بدانیم و یا بشنویم. در مواردی دیده میشود که ما پدر و مادرها محبت و عشق و علاقه را با دنیای مادیات می خریم ولی در نهایت مادیات و کالاهای رنگ و وارنگ بزودی جذبه خود را از دست داده و جوان و یا نوجوان ما بدون دریافت رابطه و احساس دوست داشته شدن، در دنیای تنهای خود بیشتر غرق می شود.
ادامه مطلب کلینیک استروبوسکوپی عکسبرداری رنگی حنجره اختلال بلع 09121623463، ۴۵متری گلشهر بلوار حدادی فرعی انقلاب
قدرت گرفته از افزونه نوشتههای مرتبط هوشمند
زندگی ما ایرانیان به نوعی متاثر از شرایط مهاجرت و جابجایی ها و تطابق با شرایط جدید و بدست آوردن امکانات زندگی مناسب، گاهی ما را بیشتر از زندگی فرزندان خود دور می کند. همین که ما به کانادا آمدیم و در شهری مستقر شدیم فکر می کنیم که فرزندان ما خودبخود جذب محیط درس و دانشگاه شده و ما هم می توانیم بدنبال برآورده کردن آرزوها و آمال شخصی خود به کار و مشغولیت بپردازیم. متاسفانه ما گاهی با مسائل دنیای مهاجرت و فلسفه و ساختار مهاجرت به عنوان یک متغیر بزرگ ناآشنا هستیم، و یا اینکه زندگی و همگامی های جدید را در محیط جدید کمی آسان می شماریم. باید متوجه این موضوع باشیم که اگر ما بزرگترها در شروع زندگی مهاجرتی خود، مشکل پیدا کردن کار، مسکن، امکانات تحصیلی و اجتماعی برای خود و خانواده خود داریم، نواجوانان و جوانان ما دچار مشکل و معضل یافتن و تعریف مجدد خویشتن خویش در این دنیای جدید می باشند. خیلی از ما خانواده های ایرانی وقتی که مهاجرت می کنیم فراموش کرده و یا متوجه نیستیم که فرزندان جوان ما (بنا بر سن ایشان در بدو ورود) چقدر می توانند بدلیل از دست دادن دوستان و محیط آشنای قبلی خود، غمگین، متاثر و یا نگران باشند.